جدول جو
جدول جو

معنی حبیب ابن ذویب - جستجوی لغت در جدول جو

حبیب ابن ذویب
ابن ذویب. گویند اول کس که دست به بیعت امیرالمؤمنین علی (ع) دراز کرد طلحه بن زبیر بود و دست او به علت جراحتی که در غزوۀ احد بدان رسیده شل بود. ابن ذویب در آن وقت به تطیر گفت: ’ید شلاء بیعته لاتتم’. (ازترجمه طبری بلعمی) و حبیب السیر ج 1 ص 176. و صاحب ناسخ التواریخ نام او را قبیصه بن ذویب آورده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ)
ابن فویک و برخی فدیک و برخی فریک خوانده اند. بغوی و ابن سکن و جز ایشان او را یاد کرده اند. ابن ابی شیبه گفته است: مردی از بنی سلامان از مادر خود نقل کرده که آن زن خالی (دائی) داشت به نام حبیب بن فویک و اوگفت که پدرم در پیری در اثر پایمال کردن تخم مار چشمهایش سفید (نابینا) شد و چون به نزد پیغمبر شد در چشم او بدمید تا روشن و بینا گردید. ابن منده نیز از حلبس سلامانی نقل کرده که: او از پدر و او از جدش حبیب بن فویک بن عمرو روایت کرده که از پیغمبر راجع به مسئلۀ افسون چشم در چشم زخم سوءالها کرد و پیغمبر بدو اجازت داد و دعا کرد. شاید این مرد همان حبیب بن عمروسلامانی باشد. رجوع به الاصابه ج 1 ص 322 و 323 و تنقیح المقال ج 1 ص 254 و استیعاب ج 1 ص 124 و ج 2 ص 523 شود
لغت نامه دهخدا
ابن شوذب. مردی از اهل نجد و ساکن ضریه بود. اصمعی از وی روایت دارد. (بلوغ الارب ج 2 ص 105)
لغت نامه دهخدا
ابن حبیب. حاکم از طریق عمرو بن زیاد از غالب از پدرش از جدش روایت کرده که پیغمبر به حسان ثابت دستور داد تا برای ابوبکر شعر بسراید، الخ. حاکم گوید:نام جد غالب که از او روایت کرده حبیب بن حبیب میباشد. عقیلی گوید: اسناد غالب مجهول است
لغت نامه دهخدا